فرش ايران و بحث در خصوص تاريخ آن همواره يكي از مهمترين مسايل مورد علاقه شرق شناسان اعم از ايراني و غيرايراني بوده است.اما از آنجاييكه اغلب مطالعات انجام شده دراين خصوص فاقد بنياد علمي و به تعبير ديگر از مبناي صحيح برخودار نيست. در اغلب موارد با نتايج سراسر اشتباه و حتي مغرضانه همراه بوده است. علاقه به تحقيق در مورد قالي ايراني و سوابق تاريخي آن بيش از يكصد سال است كه توجه محققان غربي را به خود معطوف داشته، اما از آنجاييكه توجه به هنر ديرينه ي شرق در بسياري موارد با اهداف غير باستانشناختي همراه بوده، كوشيده اند كه در بسياري موارد از جمله تاريخ، تاريخ فرش بافي ايران را سراسر مخدوش ساخته، با برخي تصاوير غلط و استنتاجات شتابزده آنرا به هنر ترك و قبايل آسياي مركزي مرتبط نمايند كه به آن خواهيم پرداخت
در مورد زادگاه اصل زردشت نيز اختلاف نظر وجود دارد. در منابع پهلوي و به دنبال آنها در كتاب هاي عربي و فارسي «ايرانويچ» يعني سرزمين اصلي را كه اقوام ايراني از آنجا برخاسته اند و بنا به روايات ديني زردشتي در آنجا دين به زردشت ابلاغ شده است، با آذربايجان يكي شمرده اند. اين يكسان شماري احتمالاً از زماني پيدا شده است كه دين زردشتي به غرب ايران و در جامعة مغان كه در ناحية ماد مي زيستند، راه يافت و سپس در دورة ساساني از اهيمت خاصي برخوردار شد. به گونه اي كه همه مكان هاي شرقي را با مكان هاي در غرب ايران مطابقت دادند. امروز دانشمندان انتساب زردشت را به آذربايجان به چندين دليل مردود مي دانند كه مهم ترين آنها دلايل زباني است. زبان اوستايي يعني زبان كتاب اوستا در مقايسه با ساير زبانهاي ايراني زباني است متعلق به شرق ايران و در اين كتاب هيچ نشاني از واژه هايي كه اصل مادي يا فارسي باستان داشته باشند ديده نمي شود.